بنام خدا
کل کلِ (1)
اجاق و ساچ
در گمانۀ شماره 10 قلعه خان مشغول بررسی اوضاع بودیم. این گمانه در یک چهارم جنوب شرقی تپه و در در کنار برش ایجاد شده بوسیله اهالی احداث شده است. در انتهای غربی این گمانه تودۀ خاک نیم سوخته در کنار توده های خاک سوخته و شیبی کوبیده شده شناسایی شده بود. در کناره این داده ها و بقایا نصفۀ ته ظرفی خاکستری نیز وجود دارد که نصف آن در محدوده گمانه است. پس از اینکه داده های مادی و بافتار را بررسی کردم. احتمال دادم که آنچه زیر دستمان است بقایای ساچی(احتمالا از عصر مفرغ) بوده است. این احتمال را با کارشناس گمانه (خانم زمانی) در میان گذاشتم. خلاصه به گوش محسن دانا رسیده بود. او در هیئت گمانه زنی قائم مقام هئیت است. او کسی است که اگر زمینه فراهم باشد اهل "کل کل" است. چیزی (منظورم تفسیری است) را به سادگی نمی پذیرد و حتی گاهی به موضوعات گیر هم می دهد. در بارۀ تفسیر من بصورت یک سئوال نکته سنجی کرد: سئوال این بود، تفاوت اجاق با ساچ چیست؟ منظورش شکل و ساختار مواد فرهنگی بود.
من در پاسخ گفتن به او عموما دقت لازم را می کنم تا به نکته سنجی ادامه ندهد و این "کل کل" برای ما که زبان هم را می فهمیم عموما سازنده است. این بار هم فکر کردم تا چگونه تفاوت یاد شده را برای او بصورت الگویی کلی ارائه کنم. (منظورم از الگو نسبتی بین اجزای ساختار است که مبنایی واقعی، ملموس و قابل پیگیری و مشاهده در مواد فرهنگی باشد). آنچه در ادامه متن شرح می دهم این تقاوت است و جالب است که پذیرفت و نکته سنجی نکرد( گیر اساسی یا به قول معرف سه پیچ نداد). البته یادآوری کنم او در عین حال همکار منطقی و معیار مندی است و هنگامی بطور ملموس و با واقعیت های مادی توجیه می شود تمام است.
اجاق، ساختار (دیواره) داشته باشد یا گودالی کنده شده در زمین باشد و یا حتی روی سطح و بصورت ساده مقداری خاکستر پراکنده باشد فرقی نمی کند این موارد اجاق قلمداد می شود. به عبارتی از نظر حجمی اجاق منفی است. اما ساچ خاکستر، ساختار و داده های مادی(گل نیم پخته، سنگ ریزه و ...) است که نسبت به کف یا سطحی که مورد استفاده قرار می گرفته برآمده است. به عبارت دیگر ساختارها و بقایای ساچ مثبت است و حجمی برآمده را تشکیل می دهد. می توانید ساچ های فلزی معاصر را تصور کنید تا مثبت بودن آن برایتان مجسم شود.
تا کل کلیِ دیگر....
کل کلِ (1)
اجاق و ساچ
در گمانۀ شماره 10 قلعه خان مشغول بررسی اوضاع بودیم. این گمانه در یک چهارم جنوب شرقی تپه و در در کنار برش ایجاد شده بوسیله اهالی احداث شده است. در انتهای غربی این گمانه تودۀ خاک نیم سوخته در کنار توده های خاک سوخته و شیبی کوبیده شده شناسایی شده بود. در کناره این داده ها و بقایا نصفۀ ته ظرفی خاکستری نیز وجود دارد که نصف آن در محدوده گمانه است. پس از اینکه داده های مادی و بافتار را بررسی کردم. احتمال دادم که آنچه زیر دستمان است بقایای ساچی(احتمالا از عصر مفرغ) بوده است. این احتمال را با کارشناس گمانه (خانم زمانی) در میان گذاشتم. خلاصه به گوش محسن دانا رسیده بود. او در هیئت گمانه زنی قائم مقام هئیت است. او کسی است که اگر زمینه فراهم باشد اهل "کل کل" است. چیزی (منظورم تفسیری است) را به سادگی نمی پذیرد و حتی گاهی به موضوعات گیر هم می دهد. در بارۀ تفسیر من بصورت یک سئوال نکته سنجی کرد: سئوال این بود، تفاوت اجاق با ساچ چیست؟ منظورش شکل و ساختار مواد فرهنگی بود.
من در پاسخ گفتن به او عموما دقت لازم را می کنم تا به نکته سنجی ادامه ندهد و این "کل کل" برای ما که زبان هم را می فهمیم عموما سازنده است. این بار هم فکر کردم تا چگونه تفاوت یاد شده را برای او بصورت الگویی کلی ارائه کنم. (منظورم از الگو نسبتی بین اجزای ساختار است که مبنایی واقعی، ملموس و قابل پیگیری و مشاهده در مواد فرهنگی باشد). آنچه در ادامه متن شرح می دهم این تقاوت است و جالب است که پذیرفت و نکته سنجی نکرد( گیر اساسی یا به قول معرف سه پیچ نداد). البته یادآوری کنم او در عین حال همکار منطقی و معیار مندی است و هنگامی بطور ملموس و با واقعیت های مادی توجیه می شود تمام است.
اجاق، ساختار (دیواره) داشته باشد یا گودالی کنده شده در زمین باشد و یا حتی روی سطح و بصورت ساده مقداری خاکستر پراکنده باشد فرقی نمی کند این موارد اجاق قلمداد می شود. به عبارتی از نظر حجمی اجاق منفی است. اما ساچ خاکستر، ساختار و داده های مادی(گل نیم پخته، سنگ ریزه و ...) است که نسبت به کف یا سطحی که مورد استفاده قرار می گرفته برآمده است. به عبارت دیگر ساختارها و بقایای ساچ مثبت است و حجمی برآمده را تشکیل می دهد. می توانید ساچ های فلزی معاصر را تصور کنید تا مثبت بودن آن برایتان مجسم شود.
تا کل کلیِ دیگر....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر