موضوع : بخش دوم از چرائی باستان شناسی :
بر خلاف گفتگوی جلسه قبل که جمع بندی از صحبت همه اعضا بود این بار سعی شده است سخنان همه افراد شرکت کننده بی کم و کاست نقل شود.
ع. گ با طرح این مقدمه از ا. جودی می خواهد منظور خود را ازچرایی بیان کند.
وقتی ما درباره یک چیز صحبت می کنیم در اصل از دید افقی و درون دانشی بیرون رفته ایم و داریم از بیرون به آن نگاه می کنیم منظور شما دقیقا از چرائی چیست ؟
ا.جودی :این که چرا باستان شناسی می خوانیم یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در ابتدای تحصیل، بیشتر دانشجویان این رشته با آن روبرو می شوند اینکه باستان شناسی چه دردی از جامعه ما را دوا می کند؟ رشته هایی مثل پزشکی و مهندسی در خدمت به انسان و فیزیک اوست وکاربرد آن در جامعه ملموس وعینی است ولی اینطور که بنظر میرسد باستان شناسی رشته ای است از سر بی دردی و شکم سیری! ! او پاسخ نداشتن برای سوال خود را یک معضل می داند و اینکه باستان شناسی قرار است چه مشکلاتی را از جامعه کنونی ما حل کند ؟
رحمتی معتقد است به نوعی هیچ کدام از ما نمی توانیم جوابی به این سوال بدهیم، خود اوهم جواب خاصی برای این سوال ندارد .
ع.گ ازا. جودی می خواهد سوال خود را توضیح دهد که منظور او از چرائی از جنبه فردی است یا به طور کل چرائی باستان شناسی را مد نظر دارد.
ا.جودی: جنبه فردی و شخصی سوال مدنظر نیست .
دانا: بعضی از سوالات و خصوصاً چرا ها در نفس خود اشتباه هستند، بعضی از سوالات را نمی توان پرسید او قبول دارد که بعضی از همین چرا ها باعث پیشرفت و تکنولوژی انسان ها شده است ولی بعضی مواقع این چرا ها آن قدر فلسفی می شوند که کل سوال زیر سوال می رود !
ز.ز: پاسخ آقای دانا تقریباً اعتراض همه را به دنبال دارد .
ع.گ: مگر باستان شناسی یک باور دینی است که خط قرمز برای آن می گذارید ؟
ع.گ:ما در برخورد با دانش ها دو رویکرد داریم ، وقتی ما درون جمعیت هستیم و در افق جمعیت را می بینیم دیدی درون دانشی و درون جمعیتی داریم اما وقتی ما اوج گرفتیم در این صورت دید ما برون دانشی است و از بالا به مسائل نگاه می کنیم و نیز اضافه می کنند که چون و چرایی در باره دانش ها در حوزه معرفت شناسی می گنجد. او نظر جودی را درباره این جمله و رابطه اش با سوال می خواهد و جودی هم می گوید که معتقد به برون دانشی است و باستان شناسی را از افق نمی بیند بلکه سعی می کند آن را از بالا وهمچنین از دید دیگران نیز ببیند .
رحمتی : چون باستان شناسی کاربردی نشده و مردم آن را به صورت ملموس و عینی نمی فهمند برای همین است که چرائی آن بیشتر مطرح می شود .
ع.گ: دانش ها را به سه دسته کلی تقسیم می کند او معتقد است دانش ها در این سه حوزه می گنجد : دانش های بنیادی،توسعه ای و کاربردی. او باستان شناسی را جزو دانش های بنیادی و زیربنایی می داند ، مثل هویت فرد ، مثل تهیه زیر ساخت ها که جامعه نمی فهمد چرا و چگونه است ولی نهاد های تخصصی به خوبی می فهمند مزایا و کاربرد آن چیست و چه می تواند باشد ؟! باستان شناسی هم به همین شکل است نمی توانیم آن را برای مردم کاربردی کنیم یا حداقل در جامعه ما این گونه است که نمی توان آن را کاربردی کرد در حالی که خود ما می دانیم به چه دردی می خورد .
شهابادی: چون باستان شناسی مکمل تاریخ است و در خیلی از مواقع باستان شناسان مشکلات تاریخی را حل کرده اند و اکثرمردم به گذشته خود علاقمندند این می تواند دلیل چرایی باشد.
ز.ز: رحمتی این پاسخ را کلیشه ای می داند که می شود آن را از زبان مردم عادی هم شنید .
خانم شهابادی در ادامه می گوید نیمی از افراد جامعه با افکار ما موافق نیستند و لزومی ندارد همه را موافق خود کنیم و همین طور لزومی ندارد آن را برای مردم کاربردی کنیم !
ا.جودی فعالیت کنونی خود را که همان تعیین حریم تپه قلعه خان است را به عنوان نمونه مطرح می کند و می گوید که ما حال را فدای گذشته می کنیم ، مردمی که هم اکنون در اطراف تپه زندگی می کنند بعد از تعیین حریم تپه قرار است مکان زندگی خود را ترک کنند . در واقع ما می خواهیم جایی را که آنها در آن زندگی می کنند را از آنها بگیریم با این فعالیت که از دید مردم از سرشکم سیری است چه کار کنیم ؟
رحمتی: چون باستان شناسی ما وارداتی است وسرو شکل درستی ندارد پس پاسخ به چرایی آن هم از عهده ما بر نمی آید.
ع.گ: شکل گیری باستان شناسی را مربوط به قبل از سال های 34- 1933 می داند آن هم توسط عده ای از مرفهین بی درد که علاقه زیادی به باستان شناسی داشتند.
دانا: بعد از اننقلاب صنعتی بود که مسائل باستان شناسی و انسان شناسی جایگزین مسائل از دست رفته ای چون اعتقادات مذهبی و مسائل در ارتباط با آن در ذهن انسان مدرن شد در واقع باستان شناسی جایگزین مکان های از دست رفته شد وبدون فرم خاصی هم وارد جامعه ما شد بدون اینکه تمهیداتی برای آن اندیشیده شود که حداقل برای اکثر افرادی که خود در این رشته فعالیت می کنند با گنج و دفینه و عتیقه اشتباه گرفته نشود .در واقع باستان شناسی در جامعه ما پله پله وارد نشد ودر نتیجه نهادینه هم نشده است . و چون زیر ساخت های آن از قبل وارد جامعه ما نشده است در نتیجه چرائی آن هم برای ما حل نمی شود .
این بار ع.گ. پرسش هایی درباره فعالیت های روزانه که من در گمانه انجام می دهم می پرسد اینکه چه می کردم ودنبال چه چیزی بودم ؟
ز.ز: تمام حواسم در طول روز پی کف به دست آمده و سازه های معماری بوده است و اینکه اشیا و سفال ها جمع آوری و ثبت شوند ،ابعاد و عمق ها اندازه گیری شود و چیزی از قلم نیفتد . ع.گ.فعالیت و کار های انجام شده امروز را از منظر باستان شناسی یک فعالیت فرهنگی می داند .او می گوید که من به عنوان یک باستان شناس به دنبال رد پای انسان بوده ام و اینکه ببینم آیا آثاری از آنها وجود دارد یا نه ؟
ا و تفاوت ما با یک روایتگر تاریخ را در این میداند که مثل او یک کار رو تین انجام نمی دهیم ، مابا ساختار های مادی سرو کار داریم که اطلاعاتی مستند از انسان ها می دهد ما دریاف های خود را تماماً از مواد فرهنگی می گیریم ولی یک تاریخ نگار با توجه به سخن عده ای از افرادکه ازحب و بغض های او بی خبر است فعالیت خود را انجام می دهد .
باستان شناسان عمله تاریخ نگارها نیستند بلکه این تاریخ است که که برای اثبات حرف خود نیاز مند به فعالیت های باستان شناسی است .مواد فرهنگی به گونه ای هستند که کسی چیزی درباره آن ننوشته ما بی واسطه به آن دسترسی پیدا کرده ایم ممکن است هر بلایی سر آن آمده باشد ولی کس دیگری آن را روایت نکرده است در یک کلام ما مواد فرهنگی را به زبان در می آوریم .
شاخصه ما باستان شناسان این است که به طولانی ترین مواد فرهنگی دسترسی داریم و انحصار دار آن هستیم . هیچ بنی بشردیگری نمی تواند درباره این مواد فرهنگی سخنی داشته باشد . برید وود می گوید : فقط ما باستان شناسان هستیم که می توانیم در حدود 4 میلیون سال حرف بزنیم ولی دیر پا ترین متون تاریخی متعلق به 3هزار قبل از میلاد است .
باستان شناسان فرا مدرن معتقد هستند که کار ما بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت است . بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت هم برای این انجام می شود که بتواند خط مشی ایده الی نسبت به عاملی که انسان است بدهد یعنی نسبت به تکنولوژی و مراحل توسعه ای که گذرانده است،تا بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده او داشته باشد . از نظر ایشان هدف باستان شناسی گرد اوری اطلاعات و مطالعه و بررسی الگوهاو مدل های توسعه جوامع انسانی است .
به چه علت باستان شناس این تاریخ طولانی را کند و کاو می کند ؟ 1- برای اینکه آسیب شناسی کند 2- بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده داشته باشد . عمده ترین کاری که یک باستان شناس می تواند انجام دهد این است که تاریخ را به بیگاری بکشد . او باید بتواند الگو ها و مدل های توسعه ی جوامع انسانی را در مقیاس جهانی یا قلعه خانی موردمطالعه قرار دهد .باستان شناسی ما نمی فهمد باید چه کاری انجام دهد برای اینکه همیشه سواری دهنده بوده است. باستان شناسی می تواند در کشور های در حال توسعه یک بازوی خیلی خوب باشد . آنها می توانند برای توسعه منطقه ای مشاوران بسیار خوبی باشند . ولی فضای باستان شناسی سنتی ما این گونه عمل نمی کند ، محیط آن به گونه ای نیست که بتواند اطلاعات کاربردی به جامعه بدهد .
اگر گذشتگان ما فقط کیف سران هیئت های خارجی را حمل می کردند و ناظر بودند ، ما نباید این کار را بکنیم اگر آنها کاری نکرده اند به این معنی نیست که ما هم نمی توانیم ، اگر گذشتگان ما فقط پادوی آنها بودند و در بافتار سنتی ما جا انداخته اند که ما دنبال گنج هستیم ، ما باید این تفکر را اصلاح کنیم باستان شناس باید بتواند بهترین انطباق ها را با محیط پیرامون پیدا کند ، باید بتواند داده های فرهنگی خود را تحلیل کنیم تا به افراد جامعه بگوید کجاها و با چه شرایطی بهتر می توانند زندگی کنند . یکی از نمونه های بسیار خوب در این زمینه شهرک سازی است . ما باستان شناسان بهترین پیشنهاد دهنده می توانیم باشیم چون ما بر خلاف مهندسین و جغرافیدانان و ... انسان را در نظر می گیریم و محوریت را به او می دهیم . ما باید تمام تلاش خود را بکنیم تا بتوانیم آن چیزی که زیر دست اوست و او آن را نمی شناسد برایش جا بیندازیم او فکر می کند ما دنبال ایده آل های او هستیم ،ما این را انکار نمی کنیم ولی آن ایده ال ها طلاو گنج نیست بلکه رفاه اوست که ما می خواهیم آن را برای او تامین کنیم .
یک نمونه بسیار عالی از کمک باستان شناسی به صورت کاربردی در همین محوطه قلعه خان بدین شرح است : در یافته های فرهنگی یافت شده بقایای گیاهی که منشاُ باتلاقی دارد به دست آمده که با آزمایشات انجام شده به این نتیجه رسیدیم که اگر مردها از این گیاه استفاده کنند موجب ناباروری آنها می شود .
مهمترین مشکلی که به فضای باستان شناسی ما وارد است این است که سازمان دهی اطلاعات و کاربردی کردن آن را ندارد . همه باستان شناسان در حیطه کاری خود جزیی فعالیت می کنند .به عبارتی دید گسترده ای ندارند. باستان شناسی می تواند به توسعه گران مشاوره بدهد و آنها باید مدیریت اطلاعات و خط و مشی گزارش را به عهده باستان شناسان بگذارند . باستان شناسی مشاور میراث فرهنکی است ولی دقیقاً خود میراث فرهنگی نیست .
در آوردن اطلاعات از مواد فرهنگی کار ماست ، فرقی نمی کند که دوره معاصر باشد یا پالئولتیک ، سقوط هواپیمای توپولف باشد یا اسکلت عصر مفرغ . او از آشغال های معاصرشهری گرفته تا بقایای چند هزار ساله را کند و کاو می کند. باستان شناسان تکنسین هایی هستند که می توانند از مواد فرهنگی اطلاعاتی را در باره انسان به دست آورند و هر گونه اطلاعات ناهمگونی را در رابطه با انسان طبقه بندی کنند و آن را در ارتباط با انسان در نظر بگیرند.
بر خلاف گفتگوی جلسه قبل که جمع بندی از صحبت همه اعضا بود این بار سعی شده است سخنان همه افراد شرکت کننده بی کم و کاست نقل شود.
ع. گ با طرح این مقدمه از ا. جودی می خواهد منظور خود را ازچرایی بیان کند.
وقتی ما درباره یک چیز صحبت می کنیم در اصل از دید افقی و درون دانشی بیرون رفته ایم و داریم از بیرون به آن نگاه می کنیم منظور شما دقیقا از چرائی چیست ؟
ا.جودی :این که چرا باستان شناسی می خوانیم یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در ابتدای تحصیل، بیشتر دانشجویان این رشته با آن روبرو می شوند اینکه باستان شناسی چه دردی از جامعه ما را دوا می کند؟ رشته هایی مثل پزشکی و مهندسی در خدمت به انسان و فیزیک اوست وکاربرد آن در جامعه ملموس وعینی است ولی اینطور که بنظر میرسد باستان شناسی رشته ای است از سر بی دردی و شکم سیری! ! او پاسخ نداشتن برای سوال خود را یک معضل می داند و اینکه باستان شناسی قرار است چه مشکلاتی را از جامعه کنونی ما حل کند ؟
رحمتی معتقد است به نوعی هیچ کدام از ما نمی توانیم جوابی به این سوال بدهیم، خود اوهم جواب خاصی برای این سوال ندارد .
ع.گ ازا. جودی می خواهد سوال خود را توضیح دهد که منظور او از چرائی از جنبه فردی است یا به طور کل چرائی باستان شناسی را مد نظر دارد.
ا.جودی: جنبه فردی و شخصی سوال مدنظر نیست .
دانا: بعضی از سوالات و خصوصاً چرا ها در نفس خود اشتباه هستند، بعضی از سوالات را نمی توان پرسید او قبول دارد که بعضی از همین چرا ها باعث پیشرفت و تکنولوژی انسان ها شده است ولی بعضی مواقع این چرا ها آن قدر فلسفی می شوند که کل سوال زیر سوال می رود !
ز.ز: پاسخ آقای دانا تقریباً اعتراض همه را به دنبال دارد .
ع.گ: مگر باستان شناسی یک باور دینی است که خط قرمز برای آن می گذارید ؟
ع.گ:ما در برخورد با دانش ها دو رویکرد داریم ، وقتی ما درون جمعیت هستیم و در افق جمعیت را می بینیم دیدی درون دانشی و درون جمعیتی داریم اما وقتی ما اوج گرفتیم در این صورت دید ما برون دانشی است و از بالا به مسائل نگاه می کنیم و نیز اضافه می کنند که چون و چرایی در باره دانش ها در حوزه معرفت شناسی می گنجد. او نظر جودی را درباره این جمله و رابطه اش با سوال می خواهد و جودی هم می گوید که معتقد به برون دانشی است و باستان شناسی را از افق نمی بیند بلکه سعی می کند آن را از بالا وهمچنین از دید دیگران نیز ببیند .
رحمتی : چون باستان شناسی کاربردی نشده و مردم آن را به صورت ملموس و عینی نمی فهمند برای همین است که چرائی آن بیشتر مطرح می شود .
ع.گ: دانش ها را به سه دسته کلی تقسیم می کند او معتقد است دانش ها در این سه حوزه می گنجد : دانش های بنیادی،توسعه ای و کاربردی. او باستان شناسی را جزو دانش های بنیادی و زیربنایی می داند ، مثل هویت فرد ، مثل تهیه زیر ساخت ها که جامعه نمی فهمد چرا و چگونه است ولی نهاد های تخصصی به خوبی می فهمند مزایا و کاربرد آن چیست و چه می تواند باشد ؟! باستان شناسی هم به همین شکل است نمی توانیم آن را برای مردم کاربردی کنیم یا حداقل در جامعه ما این گونه است که نمی توان آن را کاربردی کرد در حالی که خود ما می دانیم به چه دردی می خورد .
شهابادی: چون باستان شناسی مکمل تاریخ است و در خیلی از مواقع باستان شناسان مشکلات تاریخی را حل کرده اند و اکثرمردم به گذشته خود علاقمندند این می تواند دلیل چرایی باشد.
ز.ز: رحمتی این پاسخ را کلیشه ای می داند که می شود آن را از زبان مردم عادی هم شنید .
خانم شهابادی در ادامه می گوید نیمی از افراد جامعه با افکار ما موافق نیستند و لزومی ندارد همه را موافق خود کنیم و همین طور لزومی ندارد آن را برای مردم کاربردی کنیم !
ا.جودی فعالیت کنونی خود را که همان تعیین حریم تپه قلعه خان است را به عنوان نمونه مطرح می کند و می گوید که ما حال را فدای گذشته می کنیم ، مردمی که هم اکنون در اطراف تپه زندگی می کنند بعد از تعیین حریم تپه قرار است مکان زندگی خود را ترک کنند . در واقع ما می خواهیم جایی را که آنها در آن زندگی می کنند را از آنها بگیریم با این فعالیت که از دید مردم از سرشکم سیری است چه کار کنیم ؟
رحمتی: چون باستان شناسی ما وارداتی است وسرو شکل درستی ندارد پس پاسخ به چرایی آن هم از عهده ما بر نمی آید.
ع.گ: شکل گیری باستان شناسی را مربوط به قبل از سال های 34- 1933 می داند آن هم توسط عده ای از مرفهین بی درد که علاقه زیادی به باستان شناسی داشتند.
دانا: بعد از اننقلاب صنعتی بود که مسائل باستان شناسی و انسان شناسی جایگزین مسائل از دست رفته ای چون اعتقادات مذهبی و مسائل در ارتباط با آن در ذهن انسان مدرن شد در واقع باستان شناسی جایگزین مکان های از دست رفته شد وبدون فرم خاصی هم وارد جامعه ما شد بدون اینکه تمهیداتی برای آن اندیشیده شود که حداقل برای اکثر افرادی که خود در این رشته فعالیت می کنند با گنج و دفینه و عتیقه اشتباه گرفته نشود .در واقع باستان شناسی در جامعه ما پله پله وارد نشد ودر نتیجه نهادینه هم نشده است . و چون زیر ساخت های آن از قبل وارد جامعه ما نشده است در نتیجه چرائی آن هم برای ما حل نمی شود .
این بار ع.گ. پرسش هایی درباره فعالیت های روزانه که من در گمانه انجام می دهم می پرسد اینکه چه می کردم ودنبال چه چیزی بودم ؟
ز.ز: تمام حواسم در طول روز پی کف به دست آمده و سازه های معماری بوده است و اینکه اشیا و سفال ها جمع آوری و ثبت شوند ،ابعاد و عمق ها اندازه گیری شود و چیزی از قلم نیفتد . ع.گ.فعالیت و کار های انجام شده امروز را از منظر باستان شناسی یک فعالیت فرهنگی می داند .او می گوید که من به عنوان یک باستان شناس به دنبال رد پای انسان بوده ام و اینکه ببینم آیا آثاری از آنها وجود دارد یا نه ؟
ا و تفاوت ما با یک روایتگر تاریخ را در این میداند که مثل او یک کار رو تین انجام نمی دهیم ، مابا ساختار های مادی سرو کار داریم که اطلاعاتی مستند از انسان ها می دهد ما دریاف های خود را تماماً از مواد فرهنگی می گیریم ولی یک تاریخ نگار با توجه به سخن عده ای از افرادکه ازحب و بغض های او بی خبر است فعالیت خود را انجام می دهد .
باستان شناسان عمله تاریخ نگارها نیستند بلکه این تاریخ است که که برای اثبات حرف خود نیاز مند به فعالیت های باستان شناسی است .مواد فرهنگی به گونه ای هستند که کسی چیزی درباره آن ننوشته ما بی واسطه به آن دسترسی پیدا کرده ایم ممکن است هر بلایی سر آن آمده باشد ولی کس دیگری آن را روایت نکرده است در یک کلام ما مواد فرهنگی را به زبان در می آوریم .
شاخصه ما باستان شناسان این است که به طولانی ترین مواد فرهنگی دسترسی داریم و انحصار دار آن هستیم . هیچ بنی بشردیگری نمی تواند درباره این مواد فرهنگی سخنی داشته باشد . برید وود می گوید : فقط ما باستان شناسان هستیم که می توانیم در حدود 4 میلیون سال حرف بزنیم ولی دیر پا ترین متون تاریخی متعلق به 3هزار قبل از میلاد است .
باستان شناسان فرا مدرن معتقد هستند که کار ما بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت است . بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت هم برای این انجام می شود که بتواند خط مشی ایده الی نسبت به عاملی که انسان است بدهد یعنی نسبت به تکنولوژی و مراحل توسعه ای که گذرانده است،تا بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده او داشته باشد . از نظر ایشان هدف باستان شناسی گرد اوری اطلاعات و مطالعه و بررسی الگوهاو مدل های توسعه جوامع انسانی است .
به چه علت باستان شناس این تاریخ طولانی را کند و کاو می کند ؟ 1- برای اینکه آسیب شناسی کند 2- بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده داشته باشد . عمده ترین کاری که یک باستان شناس می تواند انجام دهد این است که تاریخ را به بیگاری بکشد . او باید بتواند الگو ها و مدل های توسعه ی جوامع انسانی را در مقیاس جهانی یا قلعه خانی موردمطالعه قرار دهد .باستان شناسی ما نمی فهمد باید چه کاری انجام دهد برای اینکه همیشه سواری دهنده بوده است. باستان شناسی می تواند در کشور های در حال توسعه یک بازوی خیلی خوب باشد . آنها می توانند برای توسعه منطقه ای مشاوران بسیار خوبی باشند . ولی فضای باستان شناسی سنتی ما این گونه عمل نمی کند ، محیط آن به گونه ای نیست که بتواند اطلاعات کاربردی به جامعه بدهد .
اگر گذشتگان ما فقط کیف سران هیئت های خارجی را حمل می کردند و ناظر بودند ، ما نباید این کار را بکنیم اگر آنها کاری نکرده اند به این معنی نیست که ما هم نمی توانیم ، اگر گذشتگان ما فقط پادوی آنها بودند و در بافتار سنتی ما جا انداخته اند که ما دنبال گنج هستیم ، ما باید این تفکر را اصلاح کنیم باستان شناس باید بتواند بهترین انطباق ها را با محیط پیرامون پیدا کند ، باید بتواند داده های فرهنگی خود را تحلیل کنیم تا به افراد جامعه بگوید کجاها و با چه شرایطی بهتر می توانند زندگی کنند . یکی از نمونه های بسیار خوب در این زمینه شهرک سازی است . ما باستان شناسان بهترین پیشنهاد دهنده می توانیم باشیم چون ما بر خلاف مهندسین و جغرافیدانان و ... انسان را در نظر می گیریم و محوریت را به او می دهیم . ما باید تمام تلاش خود را بکنیم تا بتوانیم آن چیزی که زیر دست اوست و او آن را نمی شناسد برایش جا بیندازیم او فکر می کند ما دنبال ایده آل های او هستیم ،ما این را انکار نمی کنیم ولی آن ایده ال ها طلاو گنج نیست بلکه رفاه اوست که ما می خواهیم آن را برای او تامین کنیم .
یک نمونه بسیار عالی از کمک باستان شناسی به صورت کاربردی در همین محوطه قلعه خان بدین شرح است : در یافته های فرهنگی یافت شده بقایای گیاهی که منشاُ باتلاقی دارد به دست آمده که با آزمایشات انجام شده به این نتیجه رسیدیم که اگر مردها از این گیاه استفاده کنند موجب ناباروری آنها می شود .
مهمترین مشکلی که به فضای باستان شناسی ما وارد است این است که سازمان دهی اطلاعات و کاربردی کردن آن را ندارد . همه باستان شناسان در حیطه کاری خود جزیی فعالیت می کنند .به عبارتی دید گسترده ای ندارند. باستان شناسی می تواند به توسعه گران مشاوره بدهد و آنها باید مدیریت اطلاعات و خط و مشی گزارش را به عهده باستان شناسان بگذارند . باستان شناسی مشاور میراث فرهنکی است ولی دقیقاً خود میراث فرهنگی نیست .
در آوردن اطلاعات از مواد فرهنگی کار ماست ، فرقی نمی کند که دوره معاصر باشد یا پالئولتیک ، سقوط هواپیمای توپولف باشد یا اسکلت عصر مفرغ . او از آشغال های معاصرشهری گرفته تا بقایای چند هزار ساله را کند و کاو می کند. باستان شناسان تکنسین هایی هستند که می توانند از مواد فرهنگی اطلاعاتی را در باره انسان به دست آورند و هر گونه اطلاعات ناهمگونی را در رابطه با انسان طبقه بندی کنند و آن را در ارتباط با انسان در نظر بگیرند.
تا گفتگویی دیگرزهرا زمانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر