۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

بچه های قلعه خان

بنام خدا
موتور سیکلت به سبب ایمن نبودن یکی از افت های بچه های روستاها است. تکنولوژی وارد شده اما فرهنگ آن وارد نشده نظارتی هم وجود ندارد منظورم کنترل گواهینامه و ... است این چیزها که به روستاها نمی رسد؛ در نتیجه جوانان از دست می روند. پس از این وقایع تلخ ساکنان به باورهای اسطوره ای روی می آورند و آن را توجیهی برای واقعه تلخ می دانند. در این بیان منظوم چنین ماجرایی را به تصویر کشیده ام. دو جوان روستا با موتورسیکلت از بین رفته بودند این واقعه به کسی نسبت داده می شد که چهارشنبه ای مرده و پس از خود هفت تن را با خود خواهد برد. قصدم البته انتشار و گسترش شایعات نیست بلکه توجه به باورهای عامه را مد نظر دارم. در این شایعات به اینجانب هم اشاره شده بود که دراثر زدن مار از بین خواهم رفت. به نظرم این برداشت از آنجا شکل گرفته بود که ما گمانه ای در خانه ای متروکه زده بودیم که احتمالا سبب وجود مار ترک شده بود.
تقدیم به بچه های قلعه خان
بچه هایی کوچک
آرزوهای بزرگ!
التهاب سرعت
هیجان، خودنمایی، بازی جان
چه سراسیمه به ره می تازند.
پیشتر هرکه رود
مقصدش نزدیک است.
بیشتر هرکه رود
مقتلش نزدیک است.
رهرو تیز تکت
با رکابی برباد!
بستگان و فریاد.
باز اسطورۀ آن روز سیاه
به زبان ها افتاد.
چهارشنبه است، رفت این روز یکی؛
می برد هفت نمونه باخویش.
شاید از هفت یکی
باشد آن مرد تکیده، تنها.
مارگویند زند و برد مرد تکیده زینجا.
بچه هایی کوچک
آرزوهای بزرگ
بارکابی برباد
باز اسطورۀ آن روز سیاه
به زبان ها افتاد.
چهارشنبه است، هفت، هفتاد نه، صد ...

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

فهرست مطالب گزارش1388

گزارش این فصل قلعه خان آماده شد. این هم فهرست آن. اعضای محترم اگرنکته ای دارند اضافه کنند.
صالح و طالح متاع خویش نمودند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (سعدی رحمت ا... ع)
فهرست مطالب
مقدمه.......................................................................................................4
تقدیر و تشکر................................................................................................5
قلعه خان در دشت سملقان....................................................................................6
بخش اول: گمانه ها و برش های آزمایشی مبنایی برای آغاز تعیین عرصه.......................................8
روش (در مورد گمانه های آزمایشی).........................................................................9
بخش دوم: گمانه های تعیین عرصه...........................................................................31
روش و روش شناسی تعیین عرصه (گسترۀ اثر در دوره های مختلف)..........................................32
گزارش گمانۀ NE01 .......................................................................نگارش: خیرالنساء جودی33
گزارش گمانۀNE02.1 .................................................................نگارش: سالومه پور حسینی38
گزارش گمانۀ NE02.2 ....................................................................نگارش: خیرالنساء جودی41
گزارش گمانۀ NE03...........................................................................نگارش: مسعود رحمتی46
گزارش گمانۀ NE04..........................................................................نگارش: نرگس شهآبادی52
گزارش گمانۀ NE05 .........................................................................نگارش: نرگس شهآبادی54
گزارش گمانۀ NE06 .........................................................................نگارش: نرگس شهآبادی56
گزارش گمانۀ NE07............................................................... نگارش: سید مرتضی نوربخش 58
گزارش گمانۀ NE08.......................................................................... نگارش: مسعود رحمتی61
گزارش گمانۀ SE09............................................................... نگارش: سیده سالومه پورحسینی64
گزارش گمانۀ SE10..............................................................................نگارش: زهرا زمانی67
گزارش گمانۀ SE11............................................................................ نگارش: فائزه رحمانی71
گزارش گمانۀ SE12................................................................. نگارش: سید مرتضی نوربخش76
گزارش گمانۀ SW13........................................................................نگارش:خیرالنساء جودی79
گزارش گمانۀ SE14 ................................................................نگارش:سیده سالومه پورحسینی82
گزارش گمانۀ SE15......................................................................... نگارش: مسعود رحمتی 84
گزارش گمانۀ SW16 .......................................................................نگارش: نرگس شهآبادی 90
گزارش گمانۀ SE17.......................................................................... نگارش: سارا شاهین فر92
گزارش گمانۀ NW18........................................................................... نگارش: زهرا زمانی95
گزارش گمانۀ SW19...........................................................................نگارش: فائزه رحمانی98
گزارش گمانۀ SW20.1.................................................................. نگارش: نرگس شهآبادی 101
گزارش گمانۀ SW20.1 ...............................................................برداشت: عمران گاراژیان 105
گزارش گمانۀ NW21 ............................................................نگارش:سیده سالومه پورحسینی107
گزارش گمانۀ SW22 .............................................................نگارش:سید مرتضی نوربخش 112
گزارش گمانۀ NW23.......................................................................نگارش:سارا شاهین فر119
گزارش گمانۀ NW 24 ......................................................................نگارش: فائزه رحمانی122
گزارش گمانۀ NW25........................................................................نگارش: زهرا زمانی 128
گزارش گمانۀ SW26...................................................................... نگارش: مسعود رحمتی 130
حدود عرصه ..........................................................................................133 پیشنهاد حرایم و شرایط آن ..............................................................................136
کتابنامه................................................................................................138
بخش سوم:مدارک و مستندات تصویری.................................................................139
عکس ها.............................................................................................140

پلان ها...... برداشت: مسعود رحمتی، ترسیم: سیده سالومه پورحسینی، پردازش: دکتر لیلا پاپلی یزدی 144
طرح سفال ها............ ترسیم: حمیده فخر قائمی، نظارت: محسن دانا، پردازش: دکتر لیلا پاپلی یزدی155
نقشه ها .........................................................................گاراژیان، حاج محمدی245
جدول مشخصات سفال های شاخص و یافته های ریز (لوح فشرده).....................................೨೪೮

در این میان نقش دو نفر در گزارش دقیقا مشخص نیست اولی خود من هستم(عمران گاراژیان) همه گزارش را تبین کرده ام. مسئولیت کل گزارش هم در مقدمه نوشته شده که با بنده است اما در این فهرست نقش پر رنگی ندارم. دوم محسن دانا است او که دیر تر از بیشتر اعضا به هئیت پیوست لااقل در این گزارش نقش اساسی در نوشتن گزارش نداشته گرچه در پژوهش میدانی و کار کارشناسی آن و نظارت بر طراحی سفال ها زحماتی خستگی ناپذیر کشید.

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

پژوهش های میدانی در این فصل به پایان رسید.
از پایان نامه های دانشجویی در مقطع ارشد و خاصه بومیان استقبال می شود. به زودی لیستی از عناوین پیشنهادی و شرایط کلی را خواهم نوشت. شناسایی گورستان عصر مفرغ و در نتیجه کسب اطلاعاتی کلی در مورد سنت های تدفین در این دوره، شناسایی دوره های ناشناخته در اثر از جمله آثار دورۀ آهن و تعیین عرصۀ اثر از مهم ترین دستآوردهای این فصل بود. دربارۀ تجربیات این فصل نیز بزودی خواهم نوشت. امیدوارم اعضا نیز وارد عرصه شوند مانند زمان فعالیت های میدانی
تا بعد گاراژیان

از تلاش شبانه روزی تمام اعضا و توجه مسئولان استان خاصه استاندار محترم و ریئس سازمان استان جناب آقای کاظمی تشکر می کنم.

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

گفتگویی دیگر

موضوع : بخش دوم از چرائی باستان شناسی :
بر خلاف گفتگوی جلسه قبل که جمع بندی از صحبت همه اعضا بود این بار سعی شده است سخنان همه افراد شرکت کننده بی کم و کاست نقل شود.
ع. گ با طرح این مقدمه از ا. جودی می خواهد منظور خود را ازچرایی بیان کند.
وقتی ما درباره یک چیز صحبت می کنیم در اصل از دید افقی و درون دانشی بیرون رفته ایم و داریم از بیرون به آن نگاه می کنیم منظور شما دقیقا از چرائی چیست ؟
ا.جودی :این که چرا باستان شناسی می خوانیم یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در ابتدای تحصیل، بیشتر دانشجویان این رشته با آن روبرو می شوند اینکه باستان شناسی چه دردی از جامعه ما را دوا می کند؟ رشته هایی مثل پزشکی و مهندسی در خدمت به انسان و فیزیک اوست وکاربرد آن در جامعه ملموس وعینی است ولی اینطور که بنظر میرسد باستان شناسی رشته ای است از سر بی دردی و شکم سیری! ! او پاسخ نداشتن برای سوال خود را یک معضل می داند و اینکه باستان شناسی قرار است چه مشکلاتی را از جامعه کنونی ما حل کند ؟
رحمتی معتقد است به نوعی هیچ کدام از ما نمی توانیم جوابی به این سوال بدهیم، خود اوهم جواب خاصی برای این سوال ندارد .
ع.گ ازا. جودی می خواهد سوال خود را توضیح دهد که منظور او از چرائی از جنبه فردی است یا به طور کل چرائی باستان شناسی را مد نظر دارد.
ا.جودی: جنبه فردی و شخصی سوال مدنظر نیست .
دانا: بعضی از سوالات و خصوصاً چرا ها در نفس خود اشتباه هستند، بعضی از سوالات را نمی توان پرسید او قبول دارد که بعضی از همین چرا ها باعث پیشرفت و تکنولوژی انسان ها شده است ولی بعضی مواقع این چرا ها آن قدر فلسفی می شوند که کل سوال زیر سوال می رود !
ز.ز: پاسخ آقای دانا تقریباً اعتراض همه را به دنبال دارد .
ع.گ: مگر باستان شناسی یک باور دینی است که خط قرمز برای آن می گذارید ؟
ع.گ:ما در برخورد با دانش ها دو رویکرد داریم ، وقتی ما درون جمعیت هستیم و در افق جمعیت را می بینیم دیدی درون دانشی و درون جمعیتی داریم اما وقتی ما اوج گرفتیم در این صورت دید ما برون دانشی است و از بالا به مسائل نگاه می کنیم و نیز اضافه می کنند که چون و چرایی در باره دانش ها در حوزه معرفت شناسی می گنجد. او نظر جودی را درباره این جمله و رابطه اش با سوال می خواهد و جودی هم می گوید که معتقد به برون دانشی است و باستان شناسی را از افق نمی بیند بلکه سعی می کند آن را از بالا وهمچنین از دید دیگران نیز ببیند .
رحمتی : چون باستان شناسی کاربردی نشده و مردم آن را به صورت ملموس و عینی نمی فهمند برای همین است که چرائی آن بیشتر مطرح می شود .
ع.گ: دانش ها را به سه دسته کلی تقسیم می کند او معتقد است دانش ها در این سه حوزه می گنجد : دانش های بنیادی،توسعه ای و کاربردی. او باستان شناسی را جزو دانش های بنیادی و زیربنایی می داند ، مثل هویت فرد ، مثل تهیه زیر ساخت ها که جامعه نمی فهمد چرا و چگونه است ولی نهاد های تخصصی به خوبی می فهمند مزایا و کاربرد آن چیست و چه می تواند باشد ؟! باستان شناسی هم به همین شکل است نمی توانیم آن را برای مردم کاربردی کنیم یا حداقل در جامعه ما این گونه است که نمی توان آن را کاربردی کرد در حالی که خود ما می دانیم به چه دردی می خورد .
شهابادی: چون باستان شناسی مکمل تاریخ است و در خیلی از مواقع باستان شناسان مشکلات تاریخی را حل کرده اند و اکثرمردم به گذشته خود علاقمندند این می تواند دلیل چرایی باشد.
ز.ز: رحمتی این پاسخ را کلیشه ای می داند که می شود آن را از زبان مردم عادی هم شنید .
خانم شهابادی در ادامه می گوید نیمی از افراد جامعه با افکار ما موافق نیستند و لزومی ندارد همه را موافق خود کنیم و همین طور لزومی ندارد آن را برای مردم کاربردی کنیم !
ا.جودی فعالیت کنونی خود را که همان تعیین حریم تپه قلعه خان است را به عنوان نمونه مطرح می کند و می گوید که ما حال را فدای گذشته می کنیم ، مردمی که هم اکنون در اطراف تپه زندگی می کنند بعد از تعیین حریم تپه قرار است مکان زندگی خود را ترک کنند . در واقع ما می خواهیم جایی را که آنها در آن زندگی می کنند را از آنها بگیریم با این فعالیت که از دید مردم از سرشکم سیری است چه کار کنیم ؟
رحمتی: چون باستان شناسی ما وارداتی است وسرو شکل درستی ندارد پس پاسخ به چرایی آن هم از عهده ما بر نمی آید.
ع.گ: شکل گیری باستان شناسی را مربوط به قبل از سال های 34- 1933 می داند آن هم توسط عده ای از مرفهین بی درد که علاقه زیادی به باستان شناسی داشتند.
دانا: بعد از اننقلاب صنعتی بود که مسائل باستان شناسی و انسان شناسی جایگزین مسائل از دست رفته ای چون اعتقادات مذهبی و مسائل در ارتباط با آن در ذهن انسان مدرن شد در واقع باستان شناسی جایگزین مکان های از دست رفته شد وبدون فرم خاصی هم وارد جامعه ما شد بدون اینکه تمهیداتی برای آن اندیشیده شود که حداقل برای اکثر افرادی که خود در این رشته فعالیت می کنند با گنج و دفینه و عتیقه اشتباه گرفته نشود .در واقع باستان شناسی در جامعه ما پله پله وارد نشد ودر نتیجه نهادینه هم نشده است . و چون زیر ساخت های آن از قبل وارد جامعه ما نشده است در نتیجه چرائی آن هم برای ما حل نمی شود .
این بار ع.گ. پرسش هایی درباره فعالیت های روزانه که من در گمانه انجام می دهم می پرسد اینکه چه می کردم ودنبال چه چیزی بودم ؟
ز.ز: تمام حواسم در طول روز پی کف به دست آمده و سازه های معماری بوده است و اینکه اشیا و سفال ها جمع آوری و ثبت شوند ،ابعاد و عمق ها اندازه گیری شود و چیزی از قلم نیفتد . ع.گ.فعالیت و کار های انجام شده امروز را از منظر باستان شناسی یک فعالیت فرهنگی می داند .او می گوید که من به عنوان یک باستان شناس به دنبال رد پای انسان بوده ام و اینکه ببینم آیا آثاری از آنها وجود دارد یا نه ؟
ا و تفاوت ما با یک روایتگر تاریخ را در این میداند که مثل او یک کار رو تین انجام نمی دهیم ، مابا ساختار های مادی سرو کار داریم که اطلاعاتی مستند از انسان ها می دهد ما دریاف های خود را تماماً از مواد فرهنگی می گیریم ولی یک تاریخ نگار با توجه به سخن عده ای از افرادکه ازحب و بغض های او بی خبر است فعالیت خود را انجام می دهد .
باستان شناسان عمله تاریخ نگارها نیستند بلکه این تاریخ است که که برای اثبات حرف خود نیاز مند به فعالیت های باستان شناسی است .مواد فرهنگی به گونه ای هستند که کسی چیزی درباره آن ننوشته ما بی واسطه به آن دسترسی پیدا کرده ایم ممکن است هر بلایی سر آن آمده باشد ولی کس دیگری آن را روایت نکرده است در یک کلام ما مواد فرهنگی را به زبان در می آوریم .
شاخصه ما باستان شناسان این است که به طولانی ترین مواد فرهنگی دسترسی داریم و انحصار دار آن هستیم . هیچ بنی بشردیگری نمی تواند درباره این مواد فرهنگی سخنی داشته باشد . برید وود می گوید : فقط ما باستان شناسان هستیم که می توانیم در حدود 4 میلیون سال حرف بزنیم ولی دیر پا ترین متون تاریخی متعلق به 3هزار قبل از میلاد است .
باستان شناسان فرا مدرن معتقد هستند که کار ما بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت است . بازسازی فرایند های فرهنگی بلند مدت هم برای این انجام می شود که بتواند خط مشی ایده الی نسبت به عاملی که انسان است بدهد یعنی نسبت به تکنولوژی و مراحل توسعه ای که گذرانده است،تا بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده او داشته باشد . از نظر ایشان هدف باستان شناسی گرد اوری اطلاعات و مطالعه و بررسی الگوهاو مدل های توسعه جوامع انسانی است .
به چه علت باستان شناس این تاریخ طولانی را کند و کاو می کند ؟ 1- برای اینکه آسیب شناسی کند 2- بتواند بهترین پیشنهاد را برای آینده داشته باشد . عمده ترین کاری که یک باستان شناس می تواند انجام دهد این است که تاریخ را به بیگاری بکشد . او باید بتواند الگو ها و مدل های توسعه ی جوامع انسانی را در مقیاس جهانی یا قلعه خانی موردمطالعه قرار دهد .باستان شناسی ما نمی فهمد باید چه کاری انجام دهد برای اینکه همیشه سواری دهنده بوده است. باستان شناسی می تواند در کشور های در حال توسعه یک بازوی خیلی خوب باشد . آنها می توانند برای توسعه منطقه ای مشاوران بسیار خوبی باشند . ولی فضای باستان شناسی سنتی ما این گونه عمل نمی کند ، محیط آن به گونه ای نیست که بتواند اطلاعات کاربردی به جامعه بدهد .
اگر گذشتگان ما فقط کیف سران هیئت های خارجی را حمل می کردند و ناظر بودند ، ما نباید این کار را بکنیم اگر آنها کاری نکرده اند به این معنی نیست که ما هم نمی توانیم ، اگر گذشتگان ما فقط پادوی آنها بودند و در بافتار سنتی ما جا انداخته اند که ما دنبال گنج هستیم ، ما باید این تفکر را اصلاح کنیم باستان شناس باید بتواند بهترین انطباق ها را با محیط پیرامون پیدا کند ، باید بتواند داده های فرهنگی خود را تحلیل کنیم تا به افراد جامعه بگوید کجاها و با چه شرایطی بهتر می توانند زندگی کنند . یکی از نمونه های بسیار خوب در این زمینه شهرک سازی است . ما باستان شناسان بهترین پیشنهاد دهنده می توانیم باشیم چون ما بر خلاف مهندسین و جغرافیدانان و ... انسان را در نظر می گیریم و محوریت را به او می دهیم . ما باید تمام تلاش خود را بکنیم تا بتوانیم آن چیزی که زیر دست اوست و او آن را نمی شناسد برایش جا بیندازیم او فکر می کند ما دنبال ایده آل های او هستیم ،ما این را انکار نمی کنیم ولی آن ایده ال ها طلاو گنج نیست بلکه رفاه اوست که ما می خواهیم آن را برای او تامین کنیم .
یک نمونه بسیار عالی از کمک باستان شناسی به صورت کاربردی در همین محوطه قلعه خان بدین شرح است : در یافته های فرهنگی یافت شده بقایای گیاهی که منشاُ باتلاقی دارد به دست آمده که با آزمایشات انجام شده به این نتیجه رسیدیم که اگر مردها از این گیاه استفاده کنند موجب ناباروری آنها می شود .
مهمترین مشکلی که به فضای باستان شناسی ما وارد است این است که سازمان دهی اطلاعات و کاربردی کردن آن را ندارد . همه باستان شناسان در حیطه کاری خود جزیی فعالیت می کنند .به عبارتی دید گسترده ای ندارند. باستان شناسی می تواند به توسعه گران مشاوره بدهد و آنها باید مدیریت اطلاعات و خط و مشی گزارش را به عهده باستان شناسان بگذارند . باستان شناسی مشاور میراث فرهنکی است ولی دقیقاً خود میراث فرهنگی نیست .
در آوردن اطلاعات از مواد فرهنگی کار ماست ، فرقی نمی کند که دوره معاصر باشد یا پالئولتیک ، سقوط هواپیمای توپولف باشد یا اسکلت عصر مفرغ . او از آشغال های معاصرشهری گرفته تا بقایای چند هزار ساله را کند و کاو می کند. باستان شناسان تکنسین هایی هستند که می توانند از مواد فرهنگی اطلاعاتی را در باره انسان به دست آورند و هر گونه اطلاعات ناهمگونی را در رابطه با انسان طبقه بندی کنند و آن را در ارتباط با انسان در نظر بگیرند.
تا گفتگویی دیگرزهرا زمانی.

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

بالاترین لایه از استقرار قلعه خان


نمی دانیم چند سال دارد. خودش هم دقیق نمی داند. روایت هایش در مورد سن و سالش محل ارجاع خودش و اهالی نیست. مثل اینکه بجای سن و سال، توالی دارد! تعجب نکنید توالی دارد. او پدرانش را به مراوه تپه منسوب می کند. آنها هنگامی که هفت /هشت سال داشته به قلعه خان امده اند. تا همین سن و سال شناسنامه نداشته. خودش می گوید پنج تومان به کس داده اند تا به برایش شناسنامه صادر کند. بارها رفته و و این مهم انجام نشده در نهایت دلسوزی رئیسی موجب صدور شناسنامه اش شده. ابتدا او را "تقی میرزائی" خوانده اند. جالب است که خودش معترف است که سه شناسنامه گرفته. مانند باستان شناسان، شناسنامۀ اولش را منسوب به دوره ای می داند که " دورۀ شاهنشاهی" می خواند.
در توالی اش از شناسنامه دومش روایتی نکرد! روایت شناسنامه سومش به این شرح است. نزد دکتر رفته. منظور پزشک است. پزشک براساس ظاهر او و رفتارش روی نسخه نام خانوادگی " شاد رو" را برایش انتخاب و بکار برده است. این نام واقعا متناسب با رفتار اجتماعی اوست: هنگامی که سخن می گوید پس از هر جمله و عموما در انتهای جمله می خندد. آنقدر این رفتار را تکرار کرده که چین و چروک صورتش بصورت خطوط قوس دار در آمده؛ نه مستقیم مانند خط و خطوط صورت انسان های خشن.او واقعا شاد رو است. حق با آن پزشک است او شاد روست نه میرزایی یا میرزائی. نام او به تدریج مانند نام های سرخپوستی شده است. او نامش را نمی نویسد تنها دیگران برایش نام انتخاب کرده می نویسند و می خوانند. او خودش نامی که دیگران برایش نوشته اند را نه برزبان می آورد. چون خواندن نوشتن نمی داند. او روایت می کند: کسی از من پرسید آقای شاد رو چه نسبتی با شما دارد. گفتم پسر عمومی من است. در انتهای جمله می خندد. اینجای روایت واقعا خنده دار است اما در رفتار او تشخیص این خنده ها از خنده های دیگر که جزئی از رفتار و گفتار اوست بسیار مشکل است. تنها باید در بافتار ) context) رفتار او را مشاهده کنی تا بتوانی تشخیص دهی.
او منظورم آقای شادرو است. سال هاست که روی تپه قلعه خان و در شمال شرق تپه ساکن است. خودش نمی داند از کی ولی نباید قبل از هفت سالگی اش باشد. روایت می کند هنگامی که روی تپه ساخت و ساز می کرده شورای آن زمان(منظور شورای روستا است) گزارش کرده مسئول میراث فرهنگی یا اداره ای که این کارها را می کرده، بازدید کرده و پس از بازدید به شورا تشّر زده که او خانۀ خشتی ساخته و اشکالی ندارد! بازهم در انتهای جملاتش مانند همه جمله های دیگر، می خندد. او ساکن نه، بالاترین لایۀ تپه قلعه خان است یکی از شاخص های بافتاری زنده. اما تلاش ما برای طبقه بندی اش تا کنون به مشکل خورده است. نام بافتاری که او باشد چیست؟ پیگیری از طریق نام فرزندانش نشان داد که فرزندانش نه "میرزایی" هستند و نه "شاد رو" بلکه به نام خانوادگی مادرشان " غلامی" خوانده شده اند. خودش با خندۀ انتهای جمله، این روایت را ارائه کرد. گاهنگاری نسبی پیشنهادی برای او اواخر قاجار، پهلوی و اوایل انقلاب اسلامی است. نمی توان او را به دوره خاصی از این سه دوره منسوب کرد. نمی دانم بافتاری که او شاخص و معرف آن است را تاریخی بدانم یا پیش از تاریخی! اما می دانم پزشکی که "هم افق" او بوده در دوره تاریخی بسر می برده و مشاهده گر تیزبینی بوده است که در گفتگویی چند دقیقه ای او را "شادرو" خوانده و سپس، همین نام را برایش روی نسخه نوشته و امروزه او خودش را به همین نام می خواند.
تا لایه ای دیگر و طرح مشکلات و مسائلش؛ هرچند در بافتار زنده و با عاملان و فاعلان زنده و با روش مصاحبه هایی که ته هر جمله اش به خنده ای شادرویانه ختم می شود. نه به اخم و تخمی تلخک رویانه.
عمران گاراژیان

بازدید استاندار خراسان شمالی و هیأت همراه از قلعه خان

روز سه شنبه مورخ 27/5/88 طبق برنامه از پیش تعیین شده جناب آقاي مهندس جهانبخش استاندار محترم استان خراسان شمالي با هيأت همراه بازديدي از محوطه باستاني قلعه خان انجام دادند. آقاي دكتر عمران گاراژيان سرپرست و رئيس هيأت كاوش هاي باستان شناسي محوطه قلعه خان در اين بازديد كه حدود 40 دقيقه به طول انجاميد، توضيحاتي در مورد اهميت محوطه و فرايند پژوهش هاي صورت گرفته در آن ارائه داد. دكتر گاراژيان در بيان اهميت اين محوطه اظهار داشت كه قلعه خان به لحاظ توالي گاهنگاري، يكي از محوطه هاي مهم بين آسياي مركزي و آسياي صغير در نيمه شمالي خاور نزديك و داراي توالي فرهنگي طولاني مدت از دوره نوسنگي تا اواخر دوره قاجار (حدود 6000پيش از ميلاد تا حدود 60 پيش از زمان معاصر) است .در ادامه اين بازديد آقاي مهندس جهانبخش و هيأت همراه با وضعیت كاوش هاي باستان شناسي صورت گرفته(لايه نگاري در سال 1385) و فعالیت های جاری (تعيين عرصه و پيشنهاد حريم) در محوطه قلعه خان آشنا شدند.
علي رغم اين كه اين بازديد باعث ایجاد وقفه ای چند ساعته در فعاليت های هیأت شد، دست آوردهاي ارزشمندي داشت. از جمله نتایج این مي توان به موافقت مهندس جهانبخش برای پرداخت 50 درصد هزينه ايجاد پوشش براي حفاظت فيزيكي از عرصه اثر اشاره كرد. علاوه بر این با پرداخت هزينه انتشار گزارش پژوهش هاي صورت گرفته در محوطه باستاني قلعه خان نیز موافقت صورت گرفت. اميد است اين موارد جامه عمل پوشد.
مسعود رحمتی
سالومه پورحسینی

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

چرا باستان شناسی؟

به نام خدا
هیئت گمانه زنی بمنظورتعیین عرصه و پیشنهاد حریم محوطه قلعه خان که در تاریخ 7/5/88 فعالیت خود را آغاز کرده است تصمیم گرفت به پیشنهاد رئیس هیئت در کنار فعالیت اصلی خود گفتگوهای شبانه ای را بمنظور ارتقاء سطح کیفی فعالیتهای اعضا نیز ترتیب دهد.پیشنهاد شد موضوع و زمان گفتگوها به دلخواه اعضا باشد وبه درخواست اعضا کارشناسی جلسات را ع.گاراژیان بر عهده گرفت؛ مسئولیت و هماهنگی گفتگوها را نیزمن بعهده گرفتم.
-معرفی اعضا:
سرپرست هیئت: دکتر عمران گاراژیان
کارشناسان ارشد: محسن دانا، مسعود رحمتی، اعظم جودی و سیده سالومه پور حسینی
کارشناسان:زهرا زمانی، حمیده فخر قائمی، نرگس شهابادی، سارا شاهین فر، فائزه رحمانی و مرتضی نور بخش.
هماهنگ کننده گفتگوها: زهرا زمانی
جلسه اول
موضوع:چرا باستان شناسی؟!
پیشنهاد دهنده: ا.جودی
پیش درآمد
ز.ز: بنظر میرسد بحث پیرامون چرایی و چگونگی مسائل و موضوعات مختلف از زمانی شروع شد که بشر تا حدی از دغدغه مسائل مادی و نیازهای معمول زندگی خارج شد.
در جامعه ما باستان شناسان علاوه بر آنکه هنوز مسئله و دغدغه نیازهای معمول زندگی را به همراه دارند بعضا به چرایی فعالیت های خود نیز می اندیشند. میتوان گفت چرایی موضوعات و به طور کلی مسائل فلسفی هیچ گاه پاسخ قانع کننده ای ندارند.
اولین موضوع مورد بحث در گفتگوهای شبانه هیئت، چرایی باستان شناسی بود؛ این سوال از طرف خانم جودی مطرح شد وی جلسه را بصورت پرسش و پاسخ هدایت کرد؛ اولین پرسش از اعضا پیرامون این موضوع بود که چگونه و بر چه اساس رشته باستان شناسی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده اند؟ بیشتر جواب ها در یک طیف قرار میگرفت باین صورت که اکثر اعضا به طور اتفاقی و تقریبا بدون شناخت کافی وارد این رشته شده اند.
پاسخ ع.گ هم خیلی دوراز نظرات بقیه اعضا نبود. ایشان دلیل علاقه خود را این گونه تعریف می کنند که کار باستان شناسان مثل بقیه افراد جامعه روتین نیست، زمینه بروز خلاقیت در آن فراهم است. و اینکه مستقیما با مواد فرهنگی سرو کار داری، در این بین اجبار را هم به علاقه مندی خود اضافه میکنند. وی معتقد به سه رکن اصلی در دنیای باستان شناسی است:
-خود فرد یعنی باستان شناس، -نهشته ها، بقایا و ساختارهای مادی، -تئوری، روشها ها.
ایشان باستان شناسان را فاعلان اصلی می داند که باستان شناسی را به وجود می آورند. اگر آنها نباشند باستان شناسی هیچ وقت ظهور و بروز نمی یابد.
وی در پایان جلسه تاکید میکند که اظهارات مطرح شده پاسخی برای چرائی باستان شناسی نیست. امیدواریم اعضا در جلسه آینده از سری گفتگو های شبانه پاسخ قانع کننده ای برای سوال ا. جودی داشته باشند.

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه



بنام خدا
یک مشاهده و چند فرضیه
(گمانۀ 2/2 قلعه خان)
در پای نهشته های فرهنگی رو به شرق در شمال شرق استقرار قلعه خان، سطوح بالایی نهشته ها دستخورده و انباشت شدن آن را در دوره های جدیدتر نشان می داد. برای آزمودن اینکه سطوح پایینی نیز دستخورده است یا نه، گمانۀ 2/2 را باز کردیم. این گمانه از نظر توپوگرافی در شیب های میانی و ملایم استقرار قلعه خان واقع شده، بالاتر از آن، نهشته ها تا آن حد برداشت شده اند که دیواری عمودی را تشکیل داده اند. پایین تر از گمانه(از نظر توپوگرافی) در اصل نهشته های فرهنگی است که با فرآیند های طبیعی فرسایش بصورت شیب ملایم شکل گرفته است. وگمانۀ 2/2 بین دو موقعیتِ یاد شده تاسیس شد. جائیکه با کمترین برداشت، نهشته ها در بافتار اصلی همراه با دو خمرۀ سفالی شناسایی شد. در اینجا بحث در مورد همین دو خمره است.
توصیف: گمانه 2×2 متر است اما تنها در 1×2 متر غربی آن آثار در بافتار اصلی بدست آمد. نیمه شرقی گمانه نهشته های فرهنگی با دادهای مادی روستای معاصر است. در نیمه غربی تقریبا بطور همطراز دو ظرف سفالی بزرگ شناسایی شد. آنکه در جنوب است نیمۀ یک خمرۀ بزرگ است که از لبۀ آن "سرجا"(Insitu) چیزی باقی نمانده است. رنگ خمیر این سفال قهوه ای نزدیک به خاکستری است و در پایه ای از سنگ ها و ملات سفید رنگ( آهک یا کچ) جا سازی شده است. کف و حدود یک/سوم بدنه سرجا است. داخل آن خاکستر و توده های خشت و خاک سوخته وجود داشت و داخل ظرف آثار حرارت دیدگی مشاهده می شد.داخل ظرف خمره ای بوسیله ماده سفیدرنگی احتمالا گچ یا آهک اندود شده بود و این اندود بدلیل حرارت و هوازدگی کاملا شکننده است. جلو و در پای آن توده های سفید رنگ مانند آنچه سفال در آن جا سازی شده بصورت توده های شکسته در عمق پایین تر از خود ظرف شناسایی شد. ظرف دوم خمره ای خاکستری و لبه برگشته است. تمام گردی لبه و گردن ظرف در جهت برعکس شیب واقع شده است. نکته مهم این است که دهانۀ ظرف با گچ یا آهک بطور کامل و با ضخامت حدود 4 س.م. بسته شده است. زیر این توده که دهانۀ ظرف را می بندد بیش از یک س.م. آثار گل؟ سوخته وجود دارد. این گل از داخل ظرف با اندود نازکی پوشانده شده است. درست زیر این ظرف، پایۀ سرجای ظرفی خاکستری کم رنگ سرجا شناسایی شد. داخل این ظرف نیز مانند ظرف قبل بوسیله گچ اندود شده بود، فقط با این تفاوت که اندود داخلی ظرف حرارت ندیده بود. دقیقا نمی توان در مورد مربوط بودن دو گروه قطعات به هم اظهار نظری کرد. پایین تر از سطح پایه سفال ها که سرجا است در مساحت محدود(کمتر از 20×20س.م.) آثاری از اندود سفید رنگ شناسایی شد که می توان آن را کف مرتبط با سفال های قلمداد است. البته محدوده آن فقط در گُنج ها شناسایی شده اما همطراز و دقیقا روی توده های افتاده به رنگ سفید است.
فرضیه ها: استفادۀ ثانوی در دوره های بعد از عصر مفرغ که سفال ها مربوط به آن دوره است، نخستین فرضیه است. آثار سوختگی در داخل خمرۀ اول، پربودن آن با خاکستر و شواهد کفی که دقیقا روی تکه هایی از جنس نگهدارندۀ خمرۀ اول است؛ به اضافۀ بسته بودن در سفال خاکستری و اندود داشتن آن از داخل؛ شواهد پشتیبان این فرضیه بشمار می رود. بازسازی پیشنهادی به این صورت است که خمره های دوره مفرغ که شکسته بوده اند در دوره های بعد به عنوان اجاق و ظرفی پایه دار مورد استفاده قرار گرفته اند.
فرض دوم این است که گمانه 2/2 محدودۀ گارگاهی برای تولید و پخت خمره های بزرگ است. به عبارتی خمره ها در محفظه ای جاسازی شده و با قرار دادن سوخت داخل آن و بستن سرش آنها را می پخته اند. این فرض با کمبود الگوها و مدل ساخت و تولید و پخت خمره های بزرگ مواجه است. یک مورد در ابتدا متناقض می نماید و آن بسته بودن درب خمره و پوشش داخلی است اما یک توجیه در این زمینه می تواند ارزیابی و پیشنهاد شود: هنگامیکه سفال دو نم است و شکل داده شده در آن با استفاده از کف یا سوراخی در بدنه پوشش گچی کشیده شده سپس آن بخش نیز بسته شده است.البته در مورد این فرض این سوال به ذهن می رسد که چرا و باچه کاربردی باید داخل ظرف را با یک لایه نسبتا ضخیم گچ پوشش داده باشند؟! شاید در فرآیند پخت این لایه کاربردی بوده و پس از پخت برداشت می شده است؟
فرض سوم این است که آثار خمره ها در بافتار اصلی هستند. دو خمره که یکی درب بسته دارد و دیگری شواهدی از درب آن در دسترس نیست.(لازم به ذکر است که قطعاتی از لبه و بدنه در اطراف این ساختار بدست آمد که با توجه به جنس و رنگ آنها احتمال داده میشود که متعلق به همین ظرف باشند.) خمره هایی که روی کف جاسازی شده بود در دوره مفرغ در بافتار اصلی و در اثر اتفاقی یکباره فسیل شده اما در دوره های پس از مفرغ در اثر فعالیت های اطراف تپه تغییر داده و جابجایی هایی در آثار پدید آمده برای مثال نهشته ها و آثار در شیب استقرار به بالا رانده شده. در اثر این فعالیت خمره از زیر گردن شکسته و سر خمره(دو) آن به با گچ بسته بوده است با فاصلۀ کمی از آن بدست آمده است. تنها مورد در این فرضیه پوشش گچ در داخل ظرف است که در فرض دوم در مورد آن بحث شد.
نکته قابل طرح دیگر(پیش فرض) در مورد پوشش گچی هر دو خمره است؛ همانطور که در بالا نیزشرح داده سطح داخلی این ظروف؟ با پوششی از گچ؟ پوشانده شده بود. با این تفاوت که در ظرف اول و خمره سربسته این پوشش کاملا حرارت دیده شده بود و در پایه ظرف دوم این اندود گچی سالم است؛ در نتیجه فرض دیگری طرح می شود که شاید بخشی از این فضا (محدوده خمره یک و خمره در بسته) بر اثر نوعی آتش سوزی به این صورت در آمده و سطح پائینی از این آتش سوزی مصون مانده است. البته با عنایت به آنچه در فرض های بالا آمد این پیش فرض کمرنگ تر از فرضیه ها بنظر می رسد.
عمران گاراژیان و ا.جودی

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

بنام خدا
کل کلِ (1)
اجاق و ساچ
در گمانۀ شماره 10 قلعه خان مشغول بررسی اوضاع بودیم. این گمانه در یک چهارم جنوب شرقی تپه و در در کنار برش ایجاد شده بوسیله اهالی احداث شده است. در انتهای غربی این گمانه تودۀ خاک نیم سوخته در کنار توده های خاک سوخته و شیبی کوبیده شده شناسایی شده بود. در کناره این داده ها و بقایا نصفۀ ته ظرفی خاکستری نیز وجود دارد که نصف آن در محدوده گمانه است. پس از اینکه داده های مادی و بافتار را بررسی کردم. احتمال دادم که آنچه زیر دستمان است بقایای ساچی(احتمالا از عصر مفرغ) بوده است. این احتمال را با کارشناس گمانه (خانم زمانی) در میان گذاشتم. خلاصه به گوش محسن دانا رسیده بود. او در هیئت گمانه زنی قائم مقام هئیت است. او کسی است که اگر زمینه فراهم باشد اهل "کل کل" است. چیزی (منظورم تفسیری است) را به سادگی نمی پذیرد و حتی گاهی به موضوعات گیر هم می دهد. در بارۀ تفسیر من بصورت یک سئوال نکته سنجی کرد: سئوال این بود، تفاوت اجاق با ساچ چیست؟ منظورش شکل و ساختار مواد فرهنگی بود.
من در پاسخ گفتن به او عموما دقت لازم را می کنم تا به نکته سنجی ادامه ندهد و این "کل کل" برای ما که زبان هم را می فهمیم عموما سازنده است. این بار هم فکر کردم تا چگونه تفاوت یاد شده را برای او بصورت الگویی کلی ارائه کنم. (منظورم از الگو نسبتی بین اجزای ساختار است که مبنایی واقعی، ملموس و قابل پیگیری و مشاهده در مواد فرهنگی باشد). آنچه در ادامه متن شرح می دهم این تقاوت است و جالب است که پذیرفت و نکته سنجی نکرد( گیر اساسی یا به قول معرف سه پیچ نداد). البته یادآوری کنم او در عین حال همکار منطقی و معیار مندی است و هنگامی بطور ملموس و با واقعیت های مادی توجیه می شود تمام است.
اجاق، ساختار (دیواره) داشته باشد یا گودالی کنده شده در زمین باشد و یا حتی روی سطح و بصورت ساده مقداری خاکستر پراکنده باشد فرقی نمی کند این موارد اجاق قلمداد می شود. به عبارتی از نظر حجمی اجاق منفی است. اما ساچ خاکستر، ساختار و داده های مادی(گل نیم پخته، سنگ ریزه و ...) است که نسبت به کف یا سطحی که مورد استفاده قرار می گرفته برآمده است. به عبارت دیگر ساختارها و بقایای ساچ مثبت است و حجمی برآمده را تشکیل می دهد. می توانید ساچ های فلزی معاصر را تصور کنید تا مثبت بودن آن برایتان مجسم شود.
تا کل کلیِ دیگر....

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

یک روز بررسی در قلعه خان


امروز پنج شنبه یکی دو روز قبل از شروع کار تعیین حریم، به منظور بررسی و ارزیابی محوطه قلعه خان و تعیین موقعیت گمانه هایی که قرار است از فردا باز کنیم به روستای قلعه خان رفتیم. در راستای این بازدید با توجه به موقعیت خانه های این روستا که در اطراف تپه قلعه خان قرار گرفته مجبور شدیم جهت بررسی وضعیت محوطه به خانه برخی از اهالی این روستا نیز سری بزنیم. در طی این بازدیدها سعی کردیم با برقراری مکالمه ای با افراد قدیمی این روستا اطلاعاتی هرچند اندک و نامطمئن از آن چه بر سر این تپه گذشته و موجب شده به وضعیت کنونی در بیاید بدست آوریم. در ادامه این بررسی به خانه پیرمردی به نام حاج غلامرضا نودهی وارد شدیم که به همراه همسرش زندگی می کرد. با وی در حالی که بر روی تراس حیاط بر روی دو زانو نشسته بود و در حال خواندن قرآن بود سخنی چند گفتیم.
پیرمرد در حالی که به نظر می رسید سنی حدود 70 سال داشته باشد گفت که از حدود 7 الی 8 سالگی به یاد دارد که خانواده هایی بر روی این تپه زندگی می کرده اند. یعنی به عبارتی چیزی در حدود 60 تا 70 سال پیش اهالی روستا زندگی بر روی این تپه نسبتاً مرتفع را به اسکان در این دشت های حاصلخیز و پر آب اطراف آن ترجیح داده اند. از لا به لای سخنان او می شد تا حدی دلیل این امر را متوجه شد. وی از حمله ترکمانانی گفت که خود او آن را به چشم ندیده بود ولی از پدر خود آن را شنیده بود و ذکر کرد که در طی این حملات روستای قاضی که در نزدیکی روستای قلعه خان بوده کاملاً ویران شده ولی ترکمانان به روستای آنان نتوانسته بودند هیچ آسیبی برسانند. او همچنین گفت که به یاد می آورد در همین دوران کودکی مردم روستا کم کم از بالای تپه پایین آمده اند و در اطراف آن ساکن شده اند. سخنان این فرد از اهالی روستا هرچند ممکن است به لحاظ گاهنگاری و تاریخی اشکالاتی داشته باشد ولی در پس آن می تواند مبین الگویی است که در استقرارهای باستانی نیز می توان آن را دید و آن این است که نا امنی و تهاجم می تواند به عنوان یک عامل در تغییر الگوی استقرار و میزان توسعه و پیشرفت آن تأثیرات به سزایی داشته باشد.
پیرمرد با تپه خاطرات زیادی را سپری کرده بود و به یاد داشت، از بازی های کودکانه ای که بر روی آن انجام می داده تا تخریبی که توسط برخی افراد در آن ایجاد شده است. او می گفت در حدود سال 1356فردی به نام خسرو خان که از مالکان و زمینداران منطقه بوده اقدام به برداشت بخش زیادی از خاک اطراف تپه کرده و آن را توسط کامیونی به زمین های خود منتقل کرده است. قسمتی دیگر از خاک نیز توسط اهالی خود روستا در زمین های کشاورزی مورد استفاده قرار گرفته و موجب آن چه شده که امروز آن چه را ببینیم که بر سر این تپه باستانی اتفاق افتاده است. نکته ای دیگر که پیرمرد به آن اشاره کرد این بود که اهالی روستا پس از این که تصمیم به تغییر محل استقرار خود از روی تپه به زمین های اطراف آن دادند برای ساخت خانه های خود از همان تیرهای چوبی استفاده کردند که در خانه های روی تپه از آن استفاده کرده بودند. در واقع این تیرهای چوبی از چوب درختی به نام ارسی بودند که به دلیل مقاومت آن در برابر موریانه بسیار مورد توجه بوده است. این چوب در منطقه بسیار مهم بوده و بعضاً جنبه تقدسی نیز برای آن در نظر داشته اند ولی امروزه این گونه گیاهی به کلی در منطقه از بین رفته است.
پیرمرد و همسرش را در حالی که سخنان بسیاری برای گفتن داشتند ترک گفتیم تا بررسی خود را در مورد محل ایجاد گمانه ها ادامه دهیم.
مسعود رحمتی
دانشجوی کارشناسی ارشد باستان شناسی
عضو هیئت تعیین حریم محوطه قلعه خان



بنام خدا
قلعه خان شروعی دوباره
پس از سه سال وقفه در اقدامی جدید در پی آغاز فصلی مختصر با عنوان گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپۀ قلعۀ خان هستیم. این فصل در عملا از 10/5/88 آغاز می شود. پژوهش میدانی فصل نخست هیئت قلعه خان گمان کنم 15/5/85 به پایان رسید.
این فصل مانند دو فصل گذشتۀ پژوهش در شهرستان مانه و سملقان ساکن مدرسه پژوهش هستیم. به نظرم سکونت در مدرسه پژوهش برای هر پژوهشگری غنیمت است. برای این مهم از همکاری صمیمانۀ آموزش و پرورش شهرستان مانه و سملقان بویژه رئیس محترم آن حاج آقا رستگار و ریئس فرهنگ مدار مدرسه پژوهش جناب آقای سیامک مه رو تشکر و قدرشناسی می کنم.
آغاز این فصل را همچنین مدیون پیگیری های دلسوزانۀ امید آدینه سرپرست میراث فرهنگی شهرستان که زمانی عضو هیئت بود و اکنون مسئول پایگاه است. علی کاظمی ریئس سازمان میراث فرهنگی ... استان خراسان شمالی، برادر نجفی معاون میراث فرهنگی استان و علی وحدتی باستان شناس سازمان یاد شده هستیم. همکاران دیگری در این سازمان در مراحل و مکاتبات اداری همکاری و مشارکت داشتند که از همه قدرانیم.
پژوهشکدۀ باستان شناسی و خاصه همکار ارجمند کاظم عرب و دبیرخانه آن، دفتر ریاست پژوهشگاه برادر قیاسی و دکتر میرزا احمد کوچک خوشنویس ریئس محترم پژوهشگاه در مراحل اداری صدور مجوز هیئت را مساعدت نموده اند. از آنها نامبردگان و ذکر نام نشدگان تشکر می کنم.
و اما بعد، هئیت همین روزه ها گام به گام دارد آماده می شود. بازدید در اطراف تپه، بررسی های دقیق و ارزیابی محل گمانه ها، بحث و تبادل نظر همراه با تجهیز هیئت فعالیت های متنوع روزهای آغازین است.
این هم تصاویری از ابزارها و تجهیز هیئت کلنگ و "مارشال تاون" ایرانی. ما در پژوهش بم برای آهنگر و کلنگ گیر افتاده بودیم اگر شما در چنین موقعیتی بودید به شماره 09159846736 آقای احسانی تماس بگیرید آهنگر آشخانه ای، سفارش همه باستان شناسا رو کرده ام.
با احترام گاراژیان

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه






با سلام



در حال تدارک برای انجام و آغاز فصلی جدید در تابستان برای گمانه زنی به منظور تعیین حریم قلعه خان هستیم. این فصل بصورت پژوهشی اجرایی و تنها در حریم و اطراف عرصه انجام خواهد شد. در این فصل نیز از مدرسۀ پژوهش به عنوان پایگاه استفاده خواهیم کرد از علاقه مندانی که مایل به پیوستن به تیم ما یا علاقه مند به همکاری هستند خواهشمند است به ogarajian@yahoo.com پیام ارسال نمایند.


آثار قابل توجه از دوره تاریخی در قلعه خان شناسایی شده است. ابتدا جواد جعفری و سپس علی هژبری در این مهم هئیت را یاری نمودند. برای فصول آتی از علاقه مندان به دوره تاریخی خاصه اواخر اشکانی و اوایل اشکانی با رویکرد دانشگاهی و باستان شناسی تاریخی دعوت به همکاری می شود. برای مثال عکس زیر یکی از اثار است که در گمانه چهار شناسایی شد: مشتۀ گلی با شش نشان مهر روی آن.

گمانه یک لایه نگاری نخستین گمانه ای بود که آغاز شد در عکس زیر آغاز فعالیت این گمانه را می توانید مشاهده کنید. عمران گاراژیان و امید آدینه در کنار گمانه. این گمانه اطلاعات مهمی در مورد دوره اسلامی را نشان داد. آثار اسلامی در میان سازۀ تاریخی احداث شده بود.





۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

مقدمه
گمانه زنی به منظور لایه نگاری تپه قلعه خان به پیشنهاد پژوهشکده باستان شناسی با مجوز شماره 10089/251 مورخ 27/12/1384پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری انجام شد. طبق پیشنهاد اولیه، زمان انجام پژوهش میدانی 14/1/ 1385تا 15/3/1385بود اما به سبب اهمیت اثر، ناتمام ماندن پژوهش و اضطراری بودن شرایط آثار، مجوز یاد شده دو بار هر بار پانزده روز به پیشنهاد مجری(عمران گاراژیان) تمدید شد. پژوهش میدانی تا مورخ 15/4/1385 به طول انجامید و پس از تاریخ یاد شده نیز حفاظت اولیه و مستند سازی تا تاریخ 15/5/1385 ادامه داده شد.
پیشنهاد لایه نگاری قلعه خان براساس بازدید های مقدماتی ارائه شد و به سبب اهمیت آثار شناسایی شده در این بازدیدها و اضطراری بودن شرایط اثر، طرح مورد موافقت شورای پژوهشی قرار گرفت. واقع شدن تپه در میان روستای معاصر قلعه خان، برداشت شیب اطراف تپه طی سال 1355و ایجاد گودال هایی در اطراف آن که طی سی ساله پس از انقلاب با زباله های روستای معاصر پر شده بود. وجود لایه های متعدد از نوسنگی تا حدود پنجاه سال پیش و در دسترس بودن لایه های اواخر نوسنگی و اوائل مس – سنگی، روی سطح نزدیک خانه های ساکنان روستا، موجب شد که پژوهش فصل نخست بطول انجامد. فعالیت های انجام شده در تپه قلعه خان به تناسب شرایط و موقعیت تپه متنوع و به شرح زیر بودند.
1) برداشت زباله های اطراف تپه و پاکسازی محیط اطراف آن.
2) احداث گمانه های آزمایشی برای انتخاب محل مناسب گمانه های اصلی لایه نگاری.
3) انجام لایه نگاری در چهار گمانه که کل ارتفاع بقایای تپه را پوشش دهد.
4) بررسی و خوانا سازی ساختارهای معماری تپه و ارائه پیشنهاد پلان سازه دوره تاریخی.
5) برداشت برش های اطراف تپه و تکمیل نقشه های منحنی میزان.
6) اقدام برای تعیین حریم اثر که یک چهارم آن انجام شد اما به سبب محدودیت بودجه و وسعت گستره آثار ناتمام ماند.
7) انجام مطالعات بین رشته ای و ارسال نمونه هایی برای گاهنگاری مطلق.
اهم فعالیت های انجام شده بود، که گزارش توصیفی آن در این مجموعه ارائه می شود. به شرحی که خواهد آمد(تشکر و قدر دانی) افراد زیادی در این پژوهش مشارکت داشته اند اما نقصان های پژوهش بدیهی است که بر عهده اینجانب (عمران گاراژیان) است. از افراد و همکاران تیزبینی که این نقصان ها را یادآور شوند، پیشاپیش تشکر و قدر دانی می کنم.
تشکر و قدر دانی
مردم روستای قلعه خان، خاصه ساکنان اطراف تپه، اعضای شورا بویژه جناب آقای جان محمد کشوری کارگران سخت کوش روستا و راننده تراکتوری که زباله ها را با آن حمل می کردیم(جناب آقای احسان مکرمی) حامیان ما در محل بودند، از آنها متشکرم که میهمانان ناخوانده ای چون ما (هیئت باستان شناسی) را به گرمی پذیرفتند. حتی از آقای محترمی که پژوهش ما را پایمال کردن بیت المال می دانست به سبب توجهی که به این مهم داشت، متشکرم.
مسئولان محلی: فرمانداران شهرستان سملقان، اداره میراث فرهنگی و خاصه نگهبانان آثار فرهنگی یار و مددکار ما بودند. از حمایت های اداره محترم آموزش و پرورش شهرستان مانه و سملقان بویژه جناب آقای سیاوش مه رو(ریئس وقت مدرسه) که هیئت پژوهشی باستان شناسی را میهمان مدرسه شبانه روزی پژوهش کردند و حامیان واقعی این پژوهش در شهرستان بودند صمیانه تشکر و قدر دانی می کنم. خوی نیک مرد"نیک خوی
[1]" این مدرسه دلگرمی هیئت باستان شناسی بود. به همت انجمن عکاسی بجنورد( آقایان آزاد بیگی، میانجی و... ) از اکثر آثار فرهنگی بدست آمده از پژوهش میدانی، عکس های مناسب تهیه شد. از آنان به سبب همکاری صمیمانه شان که با مناعت طبع هنرمندانه شان بدون هیچگونه چشم داشتی هیئت باستان شناسی را یاری کردند تشکر و قدر دانی می کنم.
ازهمکاران ارجمند سازمان خراسان شمالی آقایان فغانی و لشکری مدیران اسبق و فعلی معاونان محترم آقایان قویدل، نجفی و کاظمی همچنین کارشناسان محترم آقایان محمد امانی، علی وحدتی و امید آدینه همچنین آقایان علی آبادی و ابراهیمی و بخش های دفتر حراست، دبیرخانه و موزه که همکاری نزدیکی با هئیت باستان شناسی داشتند، تشکر و قدر دانی می کنم.
پژوهشکده باستان شناسی جناب آقای دکتر آذرنوش و جناب آقای دکتر فاضلی روسای اسبق و فعلی پژوهشکده آقایان مرتضایی و عرب معاونان محترم پژوهشکده بخش مالی جناب آقای تولیت و دبیرخانه در اجرایی شدن این این پژوهش نقش داشتند از همه آنان صمیمانه سپاسگزارم. همچنین از جناب آقای مهندس عادل فرهنگی مشاور محترم پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای بازدید و مشاوره در محل تشکر می کنم.
اعضای محترم هیئت که در پژوهش میدانی مشارکت داشتند عبارتند از لیلا پاپلی یزدی، محسن دانا، محمد امانی، امید آدینه، رقیه رحیمی سرخنی، وحید عسکر پور، علی هژبری، فاطمه آقایاری، جواد جعفری، سلمان شادکامان، روح ا... یوسفی، شادی گنجی، مریم شکویی، اعظم جودی، سمیه علوی و سرکارخانم شاکری(مرمت اشیاء) از همه برای تلاش بی وقفه و همکاری صمیمانه تشکر و قدرشناسی می کنم.
مطالعات بین رشته ای گیاه باستان شناسی بوسیله پرفسور لورنزو کنسانتینی و خانم دکتر مارگرتا تنبرگ، دیرین انسان شناسی بوسیله استاد فرزاد فروزانفر و رسوب شناسی ابزارهای سنگی بوسیله سیلویا بقیس و مطالعات تکنیک سفالگری بوسیله اِرمانس دیفالیس انجام شده یا در حال انجام است از همه آنان برای همکاری نزدیک و صمیمانه با هیئت باستان شناختی لایه نگاری قلعه خان تشکر و قدر دانی می کنم.
[1] - جناب آقای ابراهیم نیک خو سرایدار مدرسه پژوهش در شهر آشخانه بود.
دربارۀ عکس ها: عکس اول جواد جعفری در کنار راهی که برای حفاظت از تپه و جان ساکنان بسته شد. این مهم در روزه های نخست انجام شد. عکس دوم نخستین فعالیت ما در محل بود یعنی برداشتن زباله هایی که در 30 سال گذشته ریخته شده بود.
عکس سوم سفال صدر اسلامی ته کاسه ای که بدون اعراب در آن "برکت" نوشته شده است.
تا فرصتی دیگر

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

اول دفتر بنام ایزد دانا


قلعه خان نام روستایی در کنارۀ جاده شمال ایران از غرب بجنورد بطرف پارک ملی گلستان است. در سال 1382 آن را بازدید کردم و در بهارسال 1385 پس از سال ها پیگیری در آن گمانه زنی گسترده و لایه نگاری انجام دادم. برای انتشار نتایج ایم پژوهش باستان شناختی تاکنون موفقیتی کسب نکرده ام. برای جلوگیری از طولانی شدن اطلاع رسانی بطور تدریجی اطلاع رسانی خواهم کرد. به امید اینکه دیر نشده باشد. اگرچه دیر بماندم امید برنگرفتم .... سعدی علیه رحمه

عمران گاراژیان


موقعيت کلی تپه
تپه باستاني قلعه خان در مرکز روستايي به همين نام در جهت غربي و درفاصله حدوداً بیست و سه کيلومتري شهر آشخانه قرار گرفته است. منطقه‌اي که اين تپه در آن قرار گرفته است دشت ميان کوهي کوچکي است که توسط کوههاي سرسبز با ارتفاع متوسط محصور شده است. تمامي اين دشت زير کشت باغات ميوه و مزارع غلات قرار گرفته است. منازل مسکوني ساکنين روستا به صورت دايره دراطراف تپه حلقه زده‌اند در قسمت شمالي تپه و در فاصله تقريباً50 متري آن چشمه آب شيريني وجود دارد که امروزه از آب آن تنها براي آبياري مزارع استفاده مي شود. همچنين از فاصله 100 متري شمال غرب تپه يک نهر کوچک آب که مسيرآن جنوب شرقي - شمال غربي است مي گذرد آب چشمه شمالي تپه نيز به اين نهر سرازير مي شود.جاده گرگان به بجنورد از 5 کيلومتري جنوب روستاي قلعه خان مي گذرد در جهت غرب و شمال غرب تپه سه برجستگي به صورت تپه از سطح زمينهاي اطراف در 1 ، 5/1و 2 کيلومتري تپه قرار گرفته‌اند. نزديکترين روستا به روستاي قلعه خان روستاي رحمت آباد است که در2 کيلومتري جنوب شرق آن واقع شده است نوع اقليم منطقه معتدل کوهستاني و گله‌هاي دام و کشاورزي منابع اصلي درآمد مردم منطقه است.
حجم کلي باقي مانده از تپه تاحدود زيادي بازگو کننده فرسايش و تخريبهاي طبيعي و انساني در محل است شکل امروزي اين تپه شبيه به استوانه‌اي تقريباً گرد شده است که ديواره‌هاي تپه از تمام اضلاع به صورت يک برش، قابل مشاهده است اين عامل که نتيجه فرايندهاي انساني و طبيعي گذشته بر اين تپه است، باعث شده لايه و ساختارهاي معماري تا حدود زيادي در برش ديواره مشخص باشد. دامنه‌هاي غربي و شمالي و شرقي تپه توسط ساکنين محل در گذشته، بسيارمورد خاک برداري قرارگرفته است به گونه‌اي که ارتفاع ديواره‌ها در اضلاع ذکر شده بيشتر از اضلاع ديگر است در اطراف تپه و در ميان خانه‌هاي مسکوني روستاي امروزي، تپه هاي بزرگ و کوچک به صورت جدا و منفک از تپه اصلي مشاهده مي شود و به نظر مي رسد وسعت تپه بيشتر از شکل امروزي باقي ماند آن بوده است.